یک سال از فروپاشی نظام بشار اسد در سوریه گذشت؛ رخدادی که دگرگونی عظیمی به همراه داشت و پیامدهای آن همچنان ادامه دارد. با فرارسیدن سالگرد این واقعه، پرسشهای مهمی همچنان بیپاسخ ماندهاند، ازجمله اینکه چرا بشار اسد از همان سالهای آغازین قدرت سرنوشت خود و کشورش را به طور کامل به جمهوری اسلامی گره زد؟
به باور من، اگر او آن مسیر پرخطر را انتخاب نمیکرد، شاید پایانش به تبعید در مسکو ختم نمیشد. البته این نظر نتیجه مرور تمامی سالهای حکمرانی اوست، نه فقط دوران پس از اعتراضات ۲۰۱۱.
سالها پیش از آغاز انقلاب سوریه، رژیم اسد با جمهوری اسلامی در سطح منطقه همکاری داشت و بُعد امنیتی و نظامی این همکاری بسیار پررنگ بود. دمشق، با هماهنگی تهران، سوریه را به پایگاه عملیات پنهانی علیه نیروهای آمریکایی در عراق تبدیل کرد، در حالی که رژيم ایران با زیرکی بسیار بازی دوگانهای را پیش میبرد: از یکسو از خاک سوریه بهمنزله پایگاهی برای «محور مقاومت» علیه آمریکا بهره میبرد، و از سوی دیگر با واشنگتن برای حذف بقایای نظام صدام همکاری میکرد.
در مصاحبهای که پیش از شروع عملیات با بشار اسد داشتم، او هشدار داد که «عراق را به ویتنام دیگری تبدیل خواهد کرد». او دچار این توهم شده بود که آمریکاییها قصد دارند پس از براندازی حکومت صدام، رژیم او را نیز سرنگون کنند، درحالیکه واشنگتن نه برنامهای علیه دمشق داشت و نه حتی توجه جدی به آن نشان میداد. آمریکا سوریه را صرفا حاشیهای امنیتی در کنار اسرائیل میدید.
بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹، سوریه به اردوگاه و گذرگاهی برای هزاران نیروی مسلح عراقی، عرب و گروههای «جهادی» تبدیل شد. انتقال این نیروها از خاک سوریه به داخل عراق از مسیر استانهای ناآرامی مانند انبار و صلاحالدین انجام میشد. این عملیاتها توان چانهزنی جمهوری اسلامی در برابر آمریکا را تقویت کرد و تا سالهای بعد هم ادامه یافت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از سوی دیگر، اسد کل سازوکارهای امنیتی سوریه را در خدمت پروژه راهبردی رژیم جمهوری اسلامی در لبنان قرار داد؛ جریانهای مخالف را حذف و زمینه را برای تسلط کامل حزبالله (نیروی نیابتی جمهوری اسلامی) بر لبنان فراهم کرد. تهران نیز میکوشید لبنان را به مهمترین و مسلحترین جبهه رویارویی منطقهای با اسرائیل تبدیل کند.
با شروع اعتراضات در استان درعا و سپس سراسر سوریه، به نظر میرسید کشورهایی که از سیاستهای دمشق آسیب دیده بودند حداقل تا حدی به حمایت از این جنبش جدید بشتابند. انقلاب مردم سوریه عملا پیروز شده بود و رژیم اسد در آستانه فروپاشی قرار داشت، اگر جمهوری اسلامی برای نجاتش مداخله نمیکرد و دهها هزار نیروی مسلح را از لبنان، عراق، افغانستان و پاکستان به سوریه نمیفرستاد.
پس از نجات از سقوط، باور اسد به اهمیت همگرایی راهبردی با تهران قویتر شد. بشار به این نتیجه رسید که بقا در سایه جمهوری اسلامی تضمینشدهتر است، اما در واقع رابطه او با تهران از همان آغاز نادرست، پرهزینه و خطرناک بود.
عملکرد سیاسی اسد نشان داد که او از موازنههای منطقه و بازی خطرناکی که به آن وارد شده بود، هیچ درکی نداشت. پیش از انقلاب، او نیازی به چنین اتکایی به تهران نداشت؛ اروپا درهای خود را به رویش باز کرده بود، کشورهای محور اعتدال او را پذیرفته بودند و حتی شمار زیادی از مخالفان پدرش با امید به تغییر، درمورد به قدرت رسیدن او خوشبین بودند.
برخلاف تصور رایج، بشار اسد یکشبه از مطب دندانپزشکی بر کرسی قدرت ننشست. در سالهای پایانی حکومت حافظ اسد، او در سایه پدر در نشستها و فعالیتهای مهم سیاسی حضور مییافت و با پروندههای حکومتی آشنا بود. با این حال، تصمیمهای بعدیاش ثابت کرد که او هیچ شباهتی به پدرش ندارد. حافظ اسد روابطی متوازن با تهران، ریاض، مسکو و غرب برقرار کرده بود و این توازن را در برابر رژیم بعث عراق و ترکیه نیز بهدقت حفظ میکرد. او حتی از نقش اسرائیل در تضمین امنیت یک نظام اقلیتمحور بهره میبرد و در جنگ ۱۹۹۰ علیه صدام نیز همکاری با آمریکا را پذیرفت. اما بشار دقیقا مسیر مخالف را در پیش گرفت.
همچنین باید یادآور شد که «عمر طبیعی» نظام سوریه به رهبری خانواده اسد ــ که محصول دوران جنگ سرد بود ــ پیش از آنکه بشار اسد به قدرت برسد عملا پایان یافته بود. با این حال، ورود او به صحنه قدرت میتوانست فرصتی، هرچند محدود، برای سازگار کردن موضع سوریه با شرایط جدید منطقه و جهان باشد، شرایطی که پس از پایان جنگ سرد و شکلگیری یک قدرت جهانی مسلط، قواعد تازهای را بر روابط منطقهای تحمیل کرده بود. اما بشار در هر مقطع حساس تصمیمهایی گرفت که کشور را از این فرصت احتمالی دورتر کرد و در نهایت تا واپسین روز حکومتش همان مسیر نادرست را ادامه داد.
اطلاعات جدید نشان میدهد که مسکو تقریبا ده روز پیش از فروپاشی رژيم دمشق، بهویژه زمانی که نیروهای احمد الشرع توانستند با انجام یک عملیات برقآسا بخشهای مهمی از حومه حلب را آزاد و حرکت به سوی دمشق را آغاز کنند، از حمایت از بشار اسد دست کشیده بود. در واقع، روسیه از همان لحظه دریافت که سقوط نظام اسد قطعی و اجتنابناپذیر است.
سقوط بشار اسد بازتابی گسترده در منطقه و جهان داشت. او در برابر چشمان رژیم جمهوری اسلامی و متحدانش که این بار قادر به انجام هیچ کاری نبودند سقوط کرد. با رفتن او، جمهوری اسلامی نیز از آن منطقه راهبردی عقبنشینی کرد و طرح امپراتوریگونهاش فرو ریخت. سوریه از دست یک رژیم جنایتکار آزاد شد، اما پیامدهای منطقهای آن هنوز به پایان نرسیده است.
برگرفته از الشرقالاوسط

