بیستویکم آبان مصادف است با شصتمین سال درگذشت روحالله خالقی، موسیقیدان، آهنگساز و آموزگار برجسته موسیقی ایران؛ هنرمندی که بیش از هفت دهه پیش، در هنگامهای که سایه تهدید اشغال بر آسمان ایران سنگینی میکرد، در همکاری هنری با حسین گلگلاب، شاعر، و غلامحسین بنان، خواننده، سرود ماندگار «مرز پرگهر» را خلق کرد تا ضمن برانگیختن احساسات میهندوستانه ایرانیان به هجمههای اشغالگران پاسخی از جنس هنر و فرهنگ بدهد. حالا با گذشت بیش از هفتاد سال از نخستین اجرای سرود مرز پرگهر، ایرانیان در پیوند و تفاهمی نانوشته آن را سرود ملی واقعی خود میدانند و هرجا که لازم بدانند آن را به شکل خودجوش همخوانی میکنند.
خالقی از شاگردان علینقی وزیری بود و در دورانی که توجه به موسیقی سنتی ایران کاهش یافته بود، با آثار و فعالیتهایش در حفظ و احیای جایگاه این موسیقی نقش بسیار داشت.
تولد یک ستاره در آسمان موسیقی ایران
روحالله خالقی در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر ماهان کرمان زاده شد. در آن زمان، پدرش میرزا عبداللهخان خالقی، منشی والی کرمان بود و خانواده در باغ شاهزاده ماهان، که اقامتگاه حکومتی به شمار میرفت، زندگی میکردند. خالقی سومین فرزند خانواده بود. هنگام تولد او پدر، مادرش مخلوقه خانم، برادرش کریم و خواهرش مخلوصه در همان باغ ساکن بودند، اما تنها چند ماه پس از تولد او، ماموریت پدرش پایان یافت و خانواده به تهران بازگشتند و در خانهای واقع در خیابان ارامنه، پشت پارک مختارالسلطنه، ساکن شدند.
میرزا عبداللهخان که خود نزد آقا حسینقلی فراهانی، آقا رضاخان و درویشخان آموزش تار دیده بود، در بازگشت از سفرهای متعددش، به همراه دوستانش محفلهای کوچک موسیقایی برپا میکرد و با شور و مهارت تار مینواخت. مادر خالقی نیز نوازنده تار و آشنا به کمانچه بود. بدین ترتیب، روحالله در خانوادهای رشد کرد که موسیقی بخشی از فرهنگ آن بود.
خالقی تحصیلات ابتداییاش را در مدرسه آمریکایی تهران آغاز کرد و همانجا با نواختن اُرگ آشنا شد. از همان دوران علاقهاش به موسیقی آشکار بود، اما پدرش برای جلوگیری از تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلیاش، اجازه آموختن رسمی ساز را به او نمیداد. روحالله اما در خلوت خود پنهانی تار مینواخت. دوران کودکی او با سالهای پرتلاطم نهضت مشروطه و بیداری ملی ایران همزمان بود؛ فضایی که بعدها در شکلگیری نگرش فرهنگی و میهندوستانه او تاثیری عمیق گذاشت.
در سال ۱۲۹۵ پدرش به شیراز منتقل شد و خالقی نیز تحصیلش را در دبستانی نزدیک میدان سربازخانه شیراز ادامه داد و نخستین بار در همان دوران با ساز ویلن از نزدیک آشنا شد. افزون بر آن، مدتی نزد فرصتالدوله شیرازی، عروض و نقاشی را فراگرفت.
در پایان تابستان ۱۲۹۹، اقامت در شیراز به پایان رسید و خانواده به اصفهان کوچ کرد و در منطقه باغنو ساکن شد. خالقی دوره ابتدایی را در همین شهر به پایان رساند و از طریق رفتوآمد به محافل هنری با چهرههایی مانند رحیم قانونی، نایب اسدالله و میرزاده عشقی آشنا شد؛ تجربههایی که بذر علاقه جدی او به موسیقی و ادبیات را در ذهنش کاشتند.
آغاز فعالیت هنری
در اواخر تابستان ۱۳۰۰، روحالله خالقی همراه خانوادهاش بار دیگر به تهران بازگشت. او تا آن زمان آموزش رسمی موسیقی ندیده بود. پدرش، که استعداد و اشتیاق او را مشاهده کرده بود، از میرزا رحیم کمانچهکش، شوهر عمه روحالله، خواست تا آموزش موسیقی به او را آغاز کند. به این ترتیب، نخستین درسهای موسیقی خالقی در خانه شکل گرفت. میرزا رحیم با کمانچه مینواخت و خالقی با ویلن همان نغمهها را تقلید میکرد. این تمرینها نخستین تجربه عملی او در شناخت فواصل، گوشهها و ساختار موسیقی ایرانی بود.
پس از مدتی، خالقی برای تکمیل آموزش به کلاس ویلن رضا محجوبی رفت و با شیوه نوازندگی متفاوت او آشنا شد. این مرحله را میتوان نخستین گام جدی او در فراگیری موسیقی دانست.
در زمستان ۱۳۰۲، انتشار آگهی افتتاح مدرسه عالی موسیقی به مدیریت علینقی وزیری، مسیر زندگی خالقی را بهکلی تغییر داد. او که تجربه نوازندگی چندانی در آن هنگام نداشت، برای ثبتنام به مدرسه عالی رفت و خود وزیری ثبتنامش کرد.
چندی بعد، کلاسها آغاز شد و خالقی به جمع نخستین گروه هنرجویان رسمی این نهاد پیوست؛ جمعی که شمارشان به حدود صد نفر میرسید، اما پس از یک ماه تنها بیست نفر از آنان باقی ماندند. در میان این جمع محدود، ابوالحسن صبا «خلیفه کلاس» شد و خالقی نیز با پشتکار فراوان، در تابستان ۱۳۰۳، در آزمون ورودی ارکستر مدرسه رتبه قبولی گرفت.
ورود به مدرسه عالی موسیقی نقطه عطفی در زندگی او بود. از همین رو، در بهار ۱۳۰۴، بیآنکه به پدرش اطلاع دهد، تحصیل در مدرسه آمریکایی را رها کرد تا تمام وقتش را صرف آموزش و تمرین موسیقی کند. مرگ مادرش در همین دوران، وابستگی عاطفی او را به دنیای موسیقی عمیقتر کرد و از آن پس، هنر برای او به پناهگاهی در برابر فشارهای روحی و اجتماعی نیز بدل شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آثار ماندگار آموزگار موسیقی ایران
روحالله خالقی در ۱۹ سالگی، با دریافت حکم رسمی تدریس، بهعنوان آموزگار ویلن و تئوری موسیقی در مدرسه موسیقی مشغول به کار شد. این نخستین گام حرفهای او در حوزهای بود که بهسرعت جایگاهش را در آن تثبیت کرد. چند سال بعد، در سال ۱۳۱۱ خورشیدی، ارکستر کافه تازهتاسیس بلدیه وابسته به شهرداری تهران را بنیان گذاشت؛ ارکستری که نقش مهمی در گسترش موسیقی شهری و شکلگیری اجراهای زنده در فضاهای عمومی داشت.
در همین سالها، با توصیه علینقی وزیری، به مطالعه متون علمی موسیقی غربی روی آورد. او همزمان، دروس هارمونی، سازشناسی و ارکستراسیون را از طریق آموزش مکاتبهای با شعبه بیروت مدرسه فرانسوی «کُلژ واندوم» (Collège de Vendôme) فرا گرفت. این دوره از زندگی خالقی، نقطه تلاقی میان شناخت موسیقی ایرانی و آشنایی روشمند با مبانی نظری موسیقی غربی بود؛ ترکیبی که بعدها شالوده تفکر موسیقایی او را تشکیل داد.
خالقی در سال ۱۳۱۴، پس از پایان خدمت نظام وظیفه، وارد وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه شد و بهتدریج در ساختار اداری آن ارتقا پیدا کرد. سه سال بعد، در مقام منشی مخصوص علیاصغر حکمت، وزیر معارف وقت فعالیت کرد. حاصل این دوران، تالیف کتاب «نظری به موسیقی» بود که بخش نخست آن به مبانی تئوریک موسیقی غربی و بخش دوم به مباحث نظری موسیقی ایرانی اختصاص داشت.
در سال ۱۳۱۷، خالقی به معاونت دفتر وزارتی وزارت فرهنگ منصوب شد و همراه با وزیر وقت، به سفرهای متعددی در سراسر کشور رفت. این سفرها فرصت آشنایی عمیقتر او با موسیقی نواحی و فرهنگ عامه را فراهم کرد؛ شناختی که بعدها در آثارش، بهویژه در ملودیپردازیهای برگرفته از فولکلور ایرانی، بازتاب یافت.
با آغاز نخستوزیری محمدعلی فروغی و وزارت عیسی صدیق در سال ۱۳۲۰، علینقی وزیری به ریاست اداره موسیقی کشور و هنرستان عالی موسیقی منصوب شد و به شرط همکاری روحالله خالقی این مسئولیت را پذیرفت. بدین ترتیب، خالقی به سمت معاونت اداره موسیقی کشور و هنرستان عالی موسیقی رسید. در این دوران، گفتمان مسلط فرهنگی در ایران به تقلید از الگوهای غربی گرایش یافته بود و موسیقی ایرانی در معرض بیاعتنایی قرار داشت. خالقی با درک این وضعیت، تلاشش را بر احیای شان هنری موسیقی ملی متمرکز کرد.
در آذرماه ۱۳۲۰، وزیری با همکاری خالقی «ارکستر نوین» را با هدف اجرای آثار ایرانی در رادیو تاسیس کرد. دو سال بعد هم با گرد آوردن گروهی از برجستهترین موسیقیدانان معاصر، ازجمله ابوالحسن صبا، حبیب سماعی، موسی معروفی، علیمحمد خادممیثاق، عبدالعلی وزیری، جواد بدیعزاده و مهدی خالدی «ارکستر ملی» را بنیان گذاشت. نخستین اجرای عمومی این ارکستر به رهبری او، در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۳ در سالن دبستان نظامی در خیابان سپه تهران برگزار و با استقبال بسیار مواجه شد.
روحالله خالقی را بهحق باید بنیانگذار موسیقی ملی ارکسترال ایران دانست. او توانست میان ساختار علمی موسیقی غربی و روح نغمههای ایرانی پیوندی زنده برقرار کند. آثار او بر هارمونیهای سنجیده، ملودیهای گوشنواز و اصالت نغمههای ایرانی استوار است.
از برجستهترین ساختههایش میتوان به «بهار دلنشین»، «چنگ رودکی»، «خوشهچین»، «می ناب»، «سرود نفت» و دو قطعه «رنگارنگ» اشاره کرد. در میان این آثار، سرود «ای ایران» با شعر حسین گلگلاب و صدای غلامحسین بنان، جایگاهی ویژه دارد و بهعنوان سرود ملی غیررسمی ایرانیان، ماندگارترین یادگار او در حافظه جمعی ملت ایران است.
مرز پرگهر، پاسخ هنری به اشغال و تحقیر
در سال ۱۳۲۳ خورشیدی، ایران در اشغال نیروهای متفقین بود و احساس شکست و بیپناهی در میان مردم موج میزد. در چنین فضایی، روحالله خالقی با الهام از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوران، دست به خلق اثری زد که بلافاصله از یک قطعه موسیقی فراتر رفت و به نماد مقاومت فرهنگی و غرور ملی ایرانیان بدل شد.
خالقی آهنگ «ای ایران» یا «مرز پرگهر» را در شهریور همان سال، بر شعری از حسین گلگلاب ساخت و برای اجرای غلامحسین بنان و گروه کُر تنظیم کرد.
خالقی بعدها در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» انگیزه ساخت این اثر را چنین توصیف کرد: «کشور ما در اشغال انگلستان، روسیه و آمریکا بود. تظاهرات ملی ممکن نبود، اما این سرود احساسات میهنپرستانه مردم را برانگیخت و حتی در حضور بیگانگان، ایرانیان به پا خاستند و برای نخستینبار ضربهای فرهنگی اما موثر به حضور نظامی آنان وارد آمد.»
نخستین اجرای «ای ایران» در سالن دبستان نظامی چنان تاثیرگذار بود که تماشاگران سه بار خواستار تکرار آن شدند. استقبال مردم سبب شد تا وزیر فرهنگ وقت دستور ضبط رسمی آن را صادر کند و از آن پس این سرود روزانه از رادیو تهران پخش میشد.
آهنگ «ای ایران» در دستگاه دشتی ساخته شده و فضایی حماسی و شورانگیز را با رگههایی از اندوه ملی در هم میآمیزد. خالقی در این اثر، با الهام از موسیقی بختیاری، میان شکوه و درد، توازنی ظریف برقرار کرد. این ترکیب نشانگر مهارت او در درک عمیق موسیقی ایرانی و باورش به این است که «روح قطعه بیش از آنکه در دستگاه نهفته باشد، در ذهن و ذوق آهنگساز شکل میگیرد».
همزمان با خلق این سرود، خالقی با یاری علینقی وزیری انجمن موسیقی ملی را پایهگذاری کرد. در خرداد ۱۳۲۸ هم طرح تاسیس هنرستان موسیقی را روی میز وزارت فرهنگ گذاشت و امتیاز آن را گرفت تا پرورش هنرجویان موسیقی ایرانی را آغاز کند.
اشتیاق و علاقه خالقی به هنرستان موسیقی ملی تا آنجا بود که گاه پیش از آمدن شاگردان و دور از چشم دیگران، مدرسه را جارو و نظافت میکرد. او در سال ۱۳۲۹، اولین جلد کتاب آموزش ویلن را برای هنرجویان هنرستان موسیقی ملی منتشر کرد.
روحالله خالقی در سال ۱۳۳۰ با همکاری موسی معروفی و نصرالله زرینپنجه، جلد اول کتاب «دستور مقدماتی تار و سهتار» را منتشر کرد. جلد دوم این کتاب نیز در سال ۱۳۳۱ منتشر شد.
خالقی در سال ۱۳۳۳ همزمان با مدیریت و تدریس در هنرستان، رهبری ارکستر گلها و مدتی نیز سرپرستی موسیقی رادیو ایران را برعهده گرفت. خالقی در سال ۱۳۳۹، آخرین اثر خود را که تصنیفی با نام «خاموش» بود، روی شعری از رهی معیری و با خوانندگی غلامحسین بنان ساخت و ارگستر گلها نیز آن را اجرا کرد.
روحالله خالقی از سال ۱۳۳۹ به دلیل زخم معده سالها تحت نظر پزشک قرار داشت و با آن دستوپنجه نرم میکرد، و سرانجام نیز در ۲۱ آبان ۱۳۴۴ وقتی برای دیدار دخترش گلنوش به اتریش سفر کرده بود، از دنیا رفت. نقل است در آخرین روزی که در بیمارستان بستری بود همسرش از او پرسید: دیگر اثری نمیسازی؟ و خالقی پاسخ داد: «خاموش آخرین اثر من است.»
پیکر او پس از بازگشت به ایران در بیستونهم آبان همان سال در گورستان ظهیرالدوله تهران به خاک سپرده شد. موسیقیدان و آهنگساز برجستهای که گلنوش خالقی بهحق دربارهاش گفت: «گاهی که میشنوم کسی درمورد پدرم کلمه مرحوم را به کار میبرد بیاندازه ناراحت میشوم. آدمهایی که هیچ از خودشان باقی نمیگذارند شاید مرحوم باشند اما کسی که کارش، شاگردانش و نوشتههایش را باقی میگذارد هیچوقت نمرده است.»

