شاعران پارسیگو که سدههای متمادی هر رویداد نیکویی را به «همای سعادت» پیوند میدادند و آن را نشانهای از خوشاقبالی و نیکبختی میدانستند، شاید هرگز پیشبینی نمیکردند که روزی مردم ایران دیدن همای در آسمان را نشانهای از امید به تغییر نیکوی آینده سیاسی و اجتماعی خود تلقی کنند. چنانکه در هفتههای اخیر، مشاهده پرنده هما در پارک ملی صیداوی سمنان موج خبری در رسانهها و فضای مجازی ایجاد کرد. پیش از آن، رویت هما در ارتفاعات طالقان هم خبرساز شده بود.
«همای سعادت» نهتنها در ادبیات فارسی، بلکه در افسانهها و اساطیر ایران نیز جایگاهی ویژه دارد و نمادی از خوشبختی، پیروزی و شادکامی است. در واقع، از گذر همین افسانهها و روایتهای اساطیری به ادبیات راه یافته است؛ درست مانند ققنوس. البته هر یک معنای جداگانهای دارند: ققنوس نمادی از وحدت وجود است و همای پرندهای است که در خلاصهترین تعریف، سایهاش برای انسان نیکبختی به ارمغان میآورد. کمااینکه حافظ شیرازی، نگاه و توجه معشوق را فرصت خوشاقبالی همچون «به دام انداختن همای سعادت» توصیف میکند.
معرفی و ریشهشناسی نام هما
پرندهای که در اساطیر و ادبیات فارسی «همای سعادت» یا کوتاهتر «هما» نامیده میشود، با نام علمی Gypaetus barbatus معروف است؛ گونهای کرکس و از بزرگترین پرندگان شکاری جهان.
هما پرندهای بزرگجثه است. طول بدنش معمولا بیش از یک متر است و فاصله دو سر بالهایش تا سه متر هم میرسد. بدن کشیده، بالهای باریک و دم بلند و مثلثیشکل، چابکی و قدرت پرواز خیرهکنندهای به این پرنده بخشیده است.
برخلاف بسیاری از کرکسها که سر و گردن بیپر دارند، سر و گردن هما کاملا پوشیده از پر است. پرهای بلند زیر منقار همچون «ریش» دیده میشوند و به همین سبب نیز آن را «کرکس ریشدار» نامیدهاند. رنگ بدن هما به سن و محیط زندگی آن بستگی دارد. پرندگان جوانتر تیرهترند و پس از چند سال به رنگهای روشنتر و نخودی مایل به نارنجی در میآیند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
هما در ارتفاعات سنگی و صخرهای زندگی میکند؛ از درهها و پرتگاههای مرتفع گرفته تا مناطق دور از دسترس انسانی.
یکی از ویژگیهای شگفتانگیز هما استخوانخواری او است. حدود ۷۰ تا ۹۰ درصد غذای این پرنده از استخوان جانوران مرده است. رفتاری که به پاکسازی طبیعت و تعادل اکوسیستم کوهستانی کمک میکند. این پرنده در فهرست جهانی گونههای در معرض خطر انقراض نیز قرار دارد. هرچند در نقاط گستردهای از جهان از آفریقا تا جنوب اروپا و آسیا، دیده شده است.
در ایران نیز هما در رشتهکوههای البرز، زاگرس، طالقان، سمنان و منطقه حفاظتشده گنو مشاهده شده است. با این حال، به دلیل سکونت در ارتفاعات بسیار بالا و دوری از زیستگاههای انسانی، از جمعیت هما در ایران آمار دقیقی در دست نیست. این کم دیده شدن، سبب شده است که هما در ذهن مردم، پرندهای اسرارآمیز و نادر جلوه کند. چه بسا همین کم رویت شدن باعث شده باشد که رویت آن حکم اتفاقی نیکو را بیابد.
هما در اساطیر ایران
«هما» در تاریخ اساطیر ایرانی، پرندهای است که نامش از هزاران سال پیش با مفهوم بخت، فرخندگی و سعادت پیوند خورده است. در فرهنگ ایران باستان، باور بر این بود که اگر سایه همای بر سر کسی بیفتد، آن فرد به مقام بلند، پادشاهی یا خوشاقبالی دست خواهد یافت.
برخی پژوهشگران بر این باورند که در تعدادی از سرستونهای تخت جمشید، نشانههایی از الهام گرفتن از نقش پرنده هما دیده میشود. به این معنا که ایرانیان از همان دوران، هما را نماد شکوه، فره ایزدی و عظمت پادشاهی میدانستند.
در اندیشه ایران باستان، پادشاهی مشروع زمانی کامل بود که با فره ایزدی همراه باشد؛ نیرویی آسمانی که تایید الهی بر فرمانروایی محسوب میشد. فره در واقع نشانهای بود از اینکه پادشاه را ایزدان انتخاب کردهاند. چنانکه ابوالعلا سودآور در کتاب «فره ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان» مینویسد: «این فروغ آسمانی میتوانست با شکست از پادشاه جدا شود و با پیروزی دوباره به او بازگردد.»
در آثار تاریخی و هنری ایران، نمادهای گوناگونی برای نمایش فره معرفی شدهاند؛ از شمسه تیموری و دستار ساسانی تا پرتو مهری و عقاب زرین. در این میان، هما یکی از برجستهترین نمودهای این نیروی قدسی است.
هما و ریشههای اسطورهای فر در اوستا
پیشینه حضور هما در متون دینی و اسطورهای ایران به اوستا بازمیگردد. در این کتاب کهن، واژههایی چون هومیا (hu.mayâ) و هومایا (hu-mâyâ) به معنی «فرخنده و خجسته» بارها آمده است. در متون اوستایی، از پرندهای به نام مرغ وارغن (Vâraghna) هم یاد میشود که تجسم زمینی «فره ایزدی» است. در روایت اوستا آمده است: «پس از آنکه جمشید به سخن دروغ دهان بیالود، فر از او جدا شد و به کالبد مرغی، از او بیرون شتافت.»
مرغ وارغن به گفته محمدجعفر یاحقی، نوعی مرغ شکاری از جنس شاهین است که فر کیانی در هیئت او نمود یافته است. این پرنده در اوستا به عنوان «بزرگشهپر» و «مرغکان مرغ» توصیف میشود و پری دارد که دارندهاش را از جادو و شکست در امان میدارد. در بندهایی از بهرامیشت آمده است: «کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر با خود داشته باشد، هیچ مرد توانایی او را از جای به در نتواند برد. پری از مرغ وارغن به دارنده خود بزرگواری و فر بسیار بخشد.»
اگر هما را همان وارغن اوستایی بدانیم، میتوان نتیجه گرفت که پیشینه همای سعادت در اسطورههای ایرانی به دوران پیشزرتشتی و متون اوستایی بازمیگردد.
هما در نمادهای پادشاهی و آیینهای کهن
در روایتهای مردمی و داستانهای عامیانه هم آمده است که هرگاه پادشاهی درگذرد و جانشینی نداشته باشد، همای را به پرواز درمیآوردند تا بر سر هر که نشست، او را شایسته تاج و تخت بدانند. این باور بازتابی از همان مفهوم کهن فر و انتخاب الهی است.
فریتز ولف، خاورشناس آلمانی، در بررسی شاهنامه فردوسی اشاره میکند که یکی از معانی هما در این اثر، درفشی است که نقش عقاب بر آن منقوش است؛ نمادی که در دوران هخامنشیان نیز بهصورت شاهین زرین با بالهای گشوده بر سر نیزه سپاهیان ایران نمودار بود.
همای سعادت در این معنا، نه فقط پرندهای استخوانخوار، بلکه نشانه فر، قدرت و برگزیدگی آسمانی است؛ پیوندی میان زمین و آسمان، شاه و ایزد و واقعیت و رویا. از همین رو است که در زبان فارسی، واژه «همایون» نیز از ریشه «هما» گرفته شده و معنای فرخنده، مبارک و بخت یار دارد.
هما در شعر و ادبیات فارسی
اسماعیل شفق و جمیله زارعی در مقالهای با عنوان «جستاری پیرامون همای»، مینویسند تجلی هما در شعر و ادبیات فارسی را میتوان در سه بخش ادبیات حماسی، ادبیات عرفانی و ادبیات غنایی بررسی کرد. در هر یک از این حوزهها، هما چهرهای متفاوت دارد اما در بنیاد، نشانهای از بخت، فر ایزدی و تعالی روح انسانی است.
در متون حماسی، هما در پیوند با درفش، فر و شکوه پادشاهی مطرح است. به باور ابراهیم پورداوود، هما در آثار باستانی بهعنوان همان نماد آسمانی قدرت و برگزیدگی تعبیر شده است.
این همان مفهومی است که در ذهن ایرانیان باستان، با فَر ایزدی پیوند دارد: نیرویی مینوی و فرابشری که شاه را از میان مردم برمیگزید و او را به مرتبه پادشاهی مشروع میرساند. از همین رو، هما در شعر و اسطوره همواره یادآور این فر آسمانی است که بر سر صاحبان بخت سایه میافکند.
در شعر عرفانی، هما نماد روح بلند، قناعت و بیاعتنایی به دنیا است. عطار نیشابوری در منطقالطیر، هما را پرندهای میداند که از راه خوار داشتن «سگِ نفس» به مرتبه سایهبخشی پادشاهان رسیده است و به نقل از او میسراید: نفس سگ را خوار دارم لاجرم/ پادشاهان سایهپرورد مناند/ عزت از من یافت فریدون و جم/روح را زین سگ امانی میدهم
هما در اینجا، نه پرندهای زمینی بلکه نماد انسانی است که با ریاضت و تهذیب نفس، به عزت حقیقی میرسد. عطار او را موجودی میبیند که از استخوانخواری جسم به روحبخشی معنوی رسیده است.
در شعر غنایی، هما بیش از هرچیز نشانه سعادت و فرخندگی است؛ پرندهای که سایهاش بخت میآورد و حضورش شادی میزاید. شاعران فارسیزبان در وصف معشوق یا بخت خویش، از هما بهعنوان تمثیلی از خوشیمنی بهره بردهاند. مانند سعدی که سروده است: طمع بود در بخت نیک اخترم/ که بال همای افکند بر سرم
حافظ نیز بارها همای را بهعنوان نمادی از سعادت در غزلهایش معرفی کرده است: دولت از مرغ همایون طلب و سایه او/ زانکه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
وحشی بافقی اگرچه از ریختن پر عقاب سخن میگوید، دلخوش است که فر هما باقی است: گر ریخت پر عقابی، فر هما بماند/ جاوید سایه او بر فرق ما بماند
بیدل دهلوی نیز موی پریشان بینوایان را به سایه بال هما تشبیه میکند: جنون بینوایان هر کجا بختآزما گردد/ به سر، موی پریشان سایه بال هما گردد
و سرانجام، شاید یکی از مشهورترین ابیات در این زمینه، از شهریار است که امام اول شیعیان را «همای رحمت» خواند: علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را/ که به ماسوا فکندی، همه سایه هما را
جالب است بدانیم که در شعر فارسی، به ویژگی طبیعی هما، یعنی استخوانخواری، هم بارها اشاره شده است و شاعران از آن مفهومی اخلاقی و تمثیلی ساختهاند. مانند سعدی که در گلستان میگوید: همای بر همه مرغان از آن شرف دارد/ که استخوان خورد و جانور نیازارد
در نهایت باید گفت که هما، این پرنده کوهنشین و استخوانخوار در طول تاریخ اساطیری ایران همواره سرآمد نمادهای خوشاقبالی بوده و به همین سبب طی قرنهای متمادی در آسمان اندیشه و شعر فارسی بال گشوده است. سایهاش در شعر حافظ، رمز دولت و بخت است، در اندیشه سعدی، مظهر نجابت و بیآزاری و در کلام شهریار، جلوه رحمت الهی. به عبارت دیگر، چنان در تار و پود زبان و فرهنگ ایرانی تنیده شده که از مرز اسطوره گذشته و به بخشی از حافظه جمعی ایرانیان تبدیل شده است. برای همین است که مردم دیدنش را نشانه تغییر و امید میدانند.

