ادامه سکوت مسئولان میراث فرهنگی آذربایجان شرقی در برابر تخریب حمام تاریخی ربع رشیدی موجی از اعتراض فعالان حوزه میراث را برانگیخته است. این حمام که بخشی از موقوفه تاریخی ربع رشیدی، نخستین دانشگاه بینالمللی جهان اسلام، به شمار میرفت، بر اساس پروانه ساختی که شهرداری تبریز صادر کرده بود، با لودر نابود شد؛ آن هم در حالی که انتظار میرفت وزارت میراث فرهنگی حداقل برای توقف عملیات تخریب، اقدام فوری انجام دهد.
به گفته معترضان، جایگاه ممتاز ربع رشیدی در تاریخ علمی ایران و نقش خواجه رشیدالدین فضلالله در شکلگیری یکی از مهمترین مراکز آموزشی دوره ایلخانی، ایجاب میکرد فرایند صدور پروانه و وضعیت وقف این محدوده تاریخی بهطور شفاف بررسی شود، اما نهتنها این اتفاق رخ نداد، بلکه هیچیک از نهادهای مسئول درباره چرایی این انفعال توضیح مشخصی ارائه نکردند.
تخریب حمام ربع رشیدی تازهترین نمونه از روندی است که طی دو دهه اخیر آرامآرام بافت تاریخی تبریز را فرسوده کرده است. این شهر که در ثبت جهانی پرونده «بازار تبریز» نقش ویژهای داشت، اکنون با زنجیرهای از تخریبها مواجه است که از تخریب پل ونیار و عمارت بانک شاهی گرفته تا ویرانی ساختمان کنسولگری آلمان ادامه یافته است.
مدرسه دارالفنون تبریزــ یکی از نخستین مراکز آموزشی ایرانــ سالها است به انبار کفش تبدیل شده و یکی دیگر از نماد بیاعتنایی مدیران شهری و متولیان میراث فرهنگی به هویت تبریز است. این مدرسه در دوره ناصری و زمانی که مظفرالدین میرزا (ولیعهد) در تبریز اقامت داشت، ساخته شد و در اسناد تاریخی با نام «مدرسه مظفریه» نیز شناخته میشود.
ویرانی یخچال ۲۵۰ ساله میرزا مهدی نیز از نمونههای آشکار از بین رفتن بناهای تاریخی تبریز است؛ بنایی که در دوره مشروطه محل اختفای ستارخان و یارانش بود و به دلیل فقدان مرمت و فرسایش سازهای، از میان رفت. خانه حاج خلیل قرهباغی، از دیگر عناصر هویتساز این شهر، نیز بیهیچ مداخله حفاظتی تخریب شد. خانه او محل توزیع سیگار سهمیهای بود و در خاطره جمعی مردم تبریز جایگاه ویژهای داشت.
مسجد کبود تبریز نیز که یکی از چهار بنای کاشیکاری آبی جهان محسوب میشود، در روند مرمتهای اخیر با مشکل الحاقات نامتناسب و ناسازگار مواجه شد؛ الحاقاتی که به گفته کارشناسان، ارزش معماری مسجد را که تنها یادگار به جا مانده از دوره قراقویونلوها است، خدشهدار کرد. این مسجد سال ۱۳۱۰ در فهرست آثار ملی ثبت شد اما مرمتهای غیر اصولی دهههای اخیر، آسیبهایی به آن وارد کرد که کمتر از تخریب کامل نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
یزد و تهران و شیراز
تخریب میراث تنها به تبریز محدود نیست؛ در یزد، تهران، شیراز و اهر نیز موجی از نابودی بناهای تاریخی به راه افتاده است. در یزد، احتمال فروریختن دودکشهای قدیمی کورههای آجرپزی، یکی از نشانههای هویت معماری این شهر، نگرانی جدی به وجود آورده است. معاون میراث فرهنگی یزد اعلام کرده این دودکشها زمانی در محدوده بیرون شهر قرار داشتند، اما اکنون با توسعه شهر، در دل بافت شهری قرار گرفتهاند و عوامل متعددی همچون ساختوساز، ترافیک و بادهای شدید موجب آسیب به آنها شده است.
او شهرداری را مسئول نگهداری این سازهها دانست، اما عزیزالله سیفی، رئیس شورای اسلامی شهر یزد، در واکنش گفت: «شهرداری برای جلوگیری از خطر، در چند مرحله بخشی از ارتفاع دودکشها را کوتاه کرد.» این اقدام درباره سرنوشت این عناصر تاریخی نگرانیهای بیشتری ایجاد کرد.
در تهران نیز وضعیت بافت تاریخی عودلاجان و سنگلج دوباره در صدر اخبار قرار گرفت. علیرضا ایزدی، مدیرکل ثبت و حریم آثار، اعلام کرد بافت تاریخی تهران که هسته هویتی پایتخت است، طی سالهای گذشته تحت فشار مخرب ساختوسازهای بیضابطه قرار داشته و آسیبهایی جبرانناپذیر دیده است.
تخریب بخشهایی از خانه تاریخی امینلشکر که در تملک شهرداری است، طی یک سال گذشته بی واکنش مانده و به نماد بیتوجهی نهادهای مسئول به میراث پایتخت تبدیل شده است. همزمان، ساختوساز در مجاورت کاخ گلستان نیز ادامه دارد و با وجود توقف به حکم وزارت میراث، به قنات ۷۰۰ ساله تهران آسیب زده است. فعالان هشدار دادهاند گودبرداریهای انجامشده احتمال فرونشست در محدوده شمسالعماره را افزایش داده است.
الگوی تخریب در تهران و یزد در دیگر شهرها نیز مشهود است. در اهر، تخریب یک خانه قاجاری با وجود حکم توقف نهاد قضایی ادامه پیدا کرد که نشان میدهد حتی صدور دستور رسمی هم مانع روند آسیب به آثار تاریخی نمیشود.
در شیراز، نابودی بخشی از ورودی باغ تاریخی مینو، زخم تازهای بر چهره این شهر بود. فردی که مالکیت باغ را دارد، بدون دریافت مجوز از اداره کل میراث، برای تخریب بخشی از عرصه ورودی اقدام کرد. مسئولان استان فارس اعلام کردهاند این باغ طی سالهای اخیر بارها هدف تعرض قرار گرفته و ساختوسازهای غیرمجاز در آن انجام شده است؛ ساختوسازهایی که باید همزمان با مرمت بنا برچیده شوند.
بررسی موارد اخیر از تبریز تا یزد و تهران و شیراز نشان میدهد که تخریب میراث تاریخی ایران نه رویدادی مقطعی، بلکه روندی ساختاری است؛ روندی که محصول انفعال وزارت میراث فرهنگی، بیاعتنایی شهرداریها و طمع مالکان برای بهرهبرداری اقتصادی از زمینها و بناهای تاریخی است که هر یک بخشی از حافظه جمعی و تاریخ هزار ساله ایران محسوب میشوند.
کارشناسان معتقدند سیاستهای مدیریت شهری در دورههای مختلف بهشکل هدفمند به سمت حذف آثار به جا مانده از دوره قاجار وقبل از آن، پیش میرود؛ مسیری که در اصفهان با تخریب محلههای تاریخی آغاز شد و اکنون به شهرهایی رسیده است که هویت آنها با معماری اصیل ایرانی تعریف میشود.
در بسیاری از پروندههای تخریب، دستگاه متولی نه اقدامی پیشگیرانه انجام میدهد و نه حتی پس از وقوع حادثه، پاسخ روشنی ارائه میکند. این در حالی است که طبق اسناد بالادستی، حفاظت از میراث فرهنگی نه وظیفهای تشریفاتی، بلکه مسئولیتی حاکمیتی و دارای الزام قانونی است.
فعالان حوزه میراث بارها هشدار دادهاند که ویرانی هر بنای تاریخیــ حتی اگر کوچک باشدــ بخشی از پیوست هویت فرهنگی ایران را از میان میبرد.
در تهران نیز تخریب بناهای متعلق به دورههای صفوی، قاجار و پهلوی اول، موجب گسست در روایت تاریخی شهر شده است. در یزد، که در فهرست میراث جهانی ثبت شده است، نابودی نمادهای معماری خشتی پیامدهای سنگینتر دارد و میتواند جایگاه جهانی این شهر را مخدوش کند.

